آه ای دیار دور
ای سرزمین کودکی من
خورشید سرد مغرب -
بر من حرام باد
تا آفتاب توست در آفاق باورم
من نقش خویش را
همه جا در تو دیده ام
تا چشم بر تو دارم
در خویش
ننگرم.
ای ملک بی غرور
ای مرز و بوم پیر جوان بختی
ای آشیانه کهنه سیمرغ
یکروز ناگهان
چو چشم من از پنجره افتد بر آسمان
میبینم آفتاب تو را در برابرم.
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دسته بندی موضوعی